برابری؟!
چند وقت پیش که کنفرانس خشونت علیه زنان را در یک سازمان مردم نهاد میدادم سوالی این میان برایم بسیار جالب بود. شاید بهتر است بگویم این که یک نفر این سوال را کرد برایم جالب تر بود . کارشناسی ارشد میخواند و دختر است..امروزی و مدرن و با ذهن باز . ازم سوال کرد آیا حقوق زن و مرد برابر است؟ آیا باید برابر باشد ؟ چون میشناختمش میدانستم که این سوال از تعصب اش ناشی نمیشود . من معتقدم زن و مرد در حقوق انسانی شان با هم برابرند چون قبل از تعریف آن ها به عنوان زن یا مرد انسان اند.
اما میدانید که وقتی این مفاهیم و جملات نظری به دنیای زندگی روزمره پا میگذارند جقدر جالب و پیچیده میشوند. من حتی فکر میکنم زندگی روزمره این مفاهیم را گاه حتی تا مرز سخره کردن پیش میبرد . مفهوم برابری در زندگی روزمره زوج ها امری است که مدت ها به آن توجه کرده ام . مورد توجهم زوج های جوان تحصیلکرده و مربوط به قشر روشنفکر جامعه است . این افراد واژه برابری به وفور در میان جملاتشان و ادعای داشتن برابری در رابطه شان و در گفته هایشان تکرار میشود. اما من برابری در واقع ندیدم. من ساختار مردسالارانه ای را دیدم که به گونه ای نو و با واژه های قلمبه سلنبه به عنوان برابری به خورد زنان که یک طرف رابطه هستند داده میشود. (منظور از زوج هر گونه رابطه ۲ طرفه است که مضمونی عاطفی و عاشقانه داشته باشد)
در این روابط شاید مهمترین چیزی که برابری در آن وجود ندارد احساس امنیت است . زنانی که هیچ گاه نمیتوانند در مورد یک رابطه مطمئن باشند (که این مقداریش به خصوصیات رابطه های مدرن هم برمیگردد ) و مردانی که فارغ از همه جا به خاطر ساختار های مردسالارانه امنیت دارند .
نمونه ای که میتوان مثال زد چیزی است که من معلق نگه داشتن دوستی میخوانم. من به شخصه معتقدم یا تو با کسی دوست معمولی هستی ..رابطه ای فارغ از مضامین عاشقانه و جنسی یا باکسی در رابطه ای و دوست دختر یا دوست پسر هستی و در این رابطه مضامین عاشقانه و جنسی وجود دارد . چیزی بین این دو را نمیپسندم (نمیگویم وجود ندارد). چون معتقدم چیزی وسط این دو و معلق بودن تکلیف به نفع یک زن نیست . من به نقش تعیین کننده مرد در رابطه های عاشقانه و حتی رابطه های جنسی صرف در محیط و شرایط ایران اعتقاد دارم .فعلا ما با شرایطی مواجهیم که بسیاری از رابطه ها با درخواست یک مرد شروع میشود یعنی نظر یک مرد نقش تعیین کننده ای در شروع رابطه دارد .این نقش تعیین کننده باعث میشود که از آغاز در شکل گیری یک رابطه طرفین سهم برابری نداشته باشند. این نقش تعیین کننده مرد در طول رابطه نیز ادامه دارد . مردان به واسطه این نقش تعیین کننده در روابط قدرت بیشتری در یک رابطه دارند و چیزی که این میان بسیار جالب میشود این است که مردان در استفاده از نقش تعیین کنندگی خود سواستفاده میکنند. آنها در رابطه هایشان وانمود میکنند که نقش تعیین کنندگی خود را کنار گذاشته اند اما این تعیین کنندگی این بار به این صورت اتفاق نمیافتد که مرد جلو بیاید و یک رابطه را با یک زن شروع کند یا یک رابطه معمولی استارنش زده شود بلکه به این منجر میشود که هر وقت خواستند تو را در نقش دوست دخترشان قرار دهند و هر وقت خواستند در نقش دوستی معمولی..گاه شما این سر پیوستارید گاه در آن سر پیوستار.و این رابطه که معلوم نیست از چه جنسی است تحت عنوان یک رابطه مدرن کلاس بالا و انواع واژه های مختلف ایسم دارد و غیر ایسم دار جا زده میشود . من بسیاری از دوستان پسرم را میبینم که خواستار رابطه ای بین این دو هستند و بسیاری از دوستان دخترم که رابطه ای معلق دارند . نه رومی اند نه زنگی . و براساس تجربه ها و دیده های من این نوع رابطه بیشتر در قشر تحصیلکرده رو به بالای طبقه متوسط رخ میدهد .
این نوع رابطه باعث میشود که مردان هزینه های بسیار کمی را در برابر یک رابطه متقبل شوند در حالی که زنان هزینه های روحی زیادی را میدهند . من نقش تعیین کنندگی زنان را تکذیب نمبکنم . یک رابطه و خواست یک مرد همه قضیه نیست اما به نظر من نقش تعیین کننده یک زن کمتر از مرد است (در شرایط ایران) .و زنانی هم که بخواهند نقش تعیین کننده خودشان را به رخ بکشند با هزینه های سنگینی روبرو میشوند و حتی ممکن است رابطه ای که میخواسته پیشنهاد شروعش را بدهد کاملا از دست دهد . برای همین زنان نقش تعیین کنندگیشان بیشتر به صورت های غیر قاطعانه نشان میدهند. در فضایی که یک زن توانایی کمتری برای پیشنهاد مستقیم یک رابطه داشته باشد و در صورت پیشنهاد الفاظی مثل بی حیا به آن ها نسیت داده میشود و حتی خود هم احساس بدی نسبت به این موضوع پیدا میکنند که شروع کننده یک رابطه باشند نقش تعیین کنندگیشان محدود به چند لبخند و عشوه و ظرافت های زنانگی میشود و کاملا به صورت غیر مستقیم در می آید.منظورم این است که وقتی یک زن مستقیما پیشنهاد شروع یک رابطه را میدهد نمیتواند بعدا انکارش کند اما وقتی به صورت غیر مستقیم و با استفاده از زنانگی ها ( که همین زنانگی ها هم جامعه به تک تک ما آموزش داده است ) طرفش را به شروع یک رابطه سوق دهد امکان انکار هم بالا میرود . در واقع به خاطر این که یک زن از پیشنهاد مستقیم میترسد از روش های غیر مستقیم استفاده میکند و همین قدرت تعیین کنندگی زن را در رابطه کاهش میدهد و بعد همان اتفاقی که در بالا گفتم ممکن است رخ دهد .
مطالبی که در بالا نوشتم نظراتی است که من نسبت به رابطه های اطرافیانم و مشاهداتم پیرامون این موضوع دارم و هیچ ادعایی مبنی بر کلی بودن آن ها ندارم .