۱ ماه پیش ۲ فصل از سریال desperate housewives را دیدم .داستان چند زن همسایه خانه دار  امریکایی که سال های متمادی است با هم دوست هستند و زندگی را با فراز و نشیبش به جلو میرانند *.من از یک جایی به بعد دیگر دیدن این سریال را ادامه ندادم . قضیه برمیگردد به احساسات !

سکانس به نظر عادی میرسد. همسایه ها مهمانی دارند و همه امده اند .سوزان یکی از همسایه ها قرار است با یک مرد کانادایی ازدواج کند .هر دو هم میدانند که این ازدواج به خاطر تمدید گرین کارت پسر کانادایی و این که بتواند در امریکا بماند است. اما این ازدواج به دلیل این که همسر سابق سوزان نفقه  سوزان را قطع میکند ناکام میماند . در یکی از سکانس های مهمانی  سوزان میگوید :

تو میخوای برگردی کانادا نه ایران ..اونجا هم غذا هم دارو و هم بیمه درمانی هست !

شنیدن همین جمله کافی بود تا من فیلم رو قطع کنم و برای مدت ها زل بزنم به حالت سوزان وقتی این جمله را میگفت .حالم بد شد ...احساس خجالت کردم .مدت ها احساسم و تصمیم قاطعم برای ندیدن سریال کنجکاوم کرده بود که چه چیز باعث این حالت در من میشود ؟ ایران دوستی ؟ میهن پرستی ؟

من مدت هاست تفکر ایران باستان بزرگ را رها کرده ام .راستش اصلا برایم مهم نیست کوروش و داریوش ادم های بزرگی بوده اند یا نبوده اند ..برایم مهم نیست  ولنتاین داشته باشیم یا اسپندارمذگان ..این بحث های ملی گرایانه رادیکال بیشتر برایم به مثابه جوک است .

چیزی که من را ناراحت کرد این بود که این جمله سریال واقعیت را نادیده میگیرد . در ایران هم غذا هست هم دارو و هم بیمه درمانی !

اما من احساس میکنم ناراحتیم بی مورد است . فیلم جریان زندگی چند همسایه که در کنار هم در ویستریا لین زندگی میکنند را نشان میدهد . قرار است این سریال گفت و گو های روزمره این آدم ها را نشان بدهد .چیزی که آنها فکر میکنند و بر اساسش عمل میکنند . موقعیت هایی که بر اساس همین تصوراتشان میسازندش .. سوزان  یک زن خانه دار است قرار نیست بیاید ببیند در ایران غذا و دارو هست یا نه و بعد این حرف را بزند . او دارد با نامزدش یک گفتگوی معمولی میکند نه سوزان فردی علمی و نه این گفت و گو گفت و گوی تحلیلی است . مثل هزاران قضاوتی که خود ما در صحبت های روزمره مان میگوییم میشنویم و تایید میکنیم . اگر بخواهیم در مورد هر جمله ای صبر کنیم ببینیم این جمله در مورد واقعیت حرف میزند یا نه کلا از بیخ و بن می افتیم . از طرف دیگر این که من میگویم در ایران غذا دارو و بیمه هست ممکن است واقعیت را ندید بگیرد  .

از طرف دیگر من احساس میکنم خودم را دارم زور زورکی قانع میکنم !

*  این کلمات به من می آید که بر میدارم مینویسم ؟