نگرانم ...پوپر میخوانم و توی دلم رخت میشورند ... نگرانم ..به سقراط و کانت فکر میکنم و اشک هایم میریزد روی جشن نامه پوپر شهروند امروز ...

پ.ن:دلم برای خودم میسوزد ...